Wednesday, December 5, 2012

ماجراهای امام قُلی و امام دوزدوزانی


قرائتی دختراش شوهر گیرشون نمیاد میگه برید عصری ابمیوه ساندویچ بخورید با دوستان



امام دوزدوزانی بچش نمیشه زنشو میفرسته زیارت میگه حاج خانوم تا میتونی بمال به ضریح خودش درسش میکنه



امام قلی داشته تو خاکی میرفته اهالی ده میپرسن چرا ماشین نمی گیرین درجواب میگه میخوام پاهام ثواب ببرن



یه روز امام قُلی میره دکتر دکتر میگه امام زمان جوابت کرد؟ گفت نه سپرده داروهامو ازشما بگیرم



اما قلی دم مسجد با قل های مردانش یه قل دوقل بازی می کنه یکی نمازگزارمیادمیگه بازم؟





No comments:

Post a Comment